نماد سایت خانه‌ مجازی صادق کریمی

تحت تأثیر

ق.ن: ببخشید، ولی این نوشته ممکن است تصورات شما را نسبت به خداوند تغییر دهد.

اگر این به مذاق‌تان خوش نمی‌آید، نخوانیدش.

گفته بودند خداوند محدود نیست. گفته بودند «واجب الوجود» است. این را هم می‌گفتند که مهربان است. بعضی مواقع خشمگین هم می‌شود. بعضی مواقع بغلت می‌کند. بعضی مواقع با تو قهر می‌کند. و از این دست…

اما برایم سؤال پیش می‌آمد که با همه‌ی این چیزها، چرا وقتی حسینِ علی را آن‌چنان کشتند، هیچ کاری نکرد.

گفته بودند صبرش زیاد است.

اما اشرف مخلوقات وقتی به خون کشیده شد، چگونه آسمان و زمین سر جایش ایستاده بود؟

بعدها جلوتر آمدیم. دیدیم هشت هزار کودک در غزه کشته می‌شوند و آسمان و زمین هنوز سر جایش ایستاده.

چرا؟ این خدا با آن تفاسیر، کجا بود؟

اما من جواب سؤالم را سال‌ها پیش گرفته بودم. آن‌جا که حقیقت را دانستم، و فرو ریختم.

آن‌که محدود نیست و واجب الوجود است، تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد. چون اگر لحظه‌ای تحت تأثیر قرار بگیرد، محدود شده. و ما می‌دانیم که او محدود نیست.

پس چیزی به نام صبر در او معنا ندارد. حتی چیزی به نام مهربانی. این الفاظ فقط برای این است که ما درکی داشته باشیم از آن‌چه که هست.

وگرنه صبر، یعنی چشیدن تلخی، و ما به ازای آن کاری نکردن، حالا به هر دلیلی.

تو می‌خواهی بگویی خداوند تلخی می‌چشد؟ نه.

او اگر می‌داند که انسان چه رنجی می‌کشد – و به خوبی می‌داند- دلیلش این نیست که آن را هم «احساس» می‌کند.

بله، ما در این احساس تنها هستیم.

موجود نامحدود به هر اندازه‌ای که بخواهد خودش را کوچک کند و حس موجود محدود را داشته باشد، به همان اندازه محدود شده.

دست آخر شما باید از یکی دست بکشید؛ یا خداوند نامحدود نیست، یا اگر هست، احساس ندارد، هرچند که کاملا بداند.

اگر این را درک می‌کنید که او به شما توجه دارد، درک درستی است. بله، توجه دارد. چون خواسته که توجه داشته باشد. و ما به این حالتِ او گفته‌ایم دوست داشتن.

ولی اگر نامحدود، محدودی را دوست داشته باشد، به معنای دوست داشتن بین ما انسان‌ها، یعنی خودش را محدود کرده. و او، این کار را نمی‌کند؛ چون اصلاً نمی‌شود.

اگر این را بفهمید، غمگین خواهید شد…بسیار غمگین.

خروج از نسخه موبایل