چهل شب شعرخوانی از عاشورا تا اربعین حسینی
چهلم/ با کاروان نیزه
سی و نهم/ شه لب تشنگان می گفت زیر تیغ قاتل ها
سی و هشتم/ کربلایت وطن سرخ ترین منظره ها
سی و هفتم/ منت خدای را که بصیر است و هم علیم
سی و ششم/ حالا که به این ناحیه افتاده گذارم
سی و پنجم/ این روزها پر از تب مولا کجایی ام
سی و چهارم/ همه از هرکجا باشند از این راه می آیند
سی و سوم/ ما به سوی چشمه از این خشک سالی می رویم
سی و دوم/ دلم سر به هوا باشد چه بهتر
سی و یکم/ ببین در مشرق نیزه طلوع مه جبین ها را
سی ام/ این محبت آسمانی است یا زمینی است؟
بیست و نهم/ به اربعین همه خون گریه های دشت و کویرم
بیست و هشتم/ حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
بیست و هفتم/ حضرت عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
بیست و ششم/ تو بی تابی و این را پیچ و تاب جاده می فهمد
بیست و پنجم/ میرفت که با آب حیات آمده باشد
بیست و چهارم/ آن اسم اعظم که بزرگان در پیاندش
بیست و سوم/ مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت!؟
بیست و دوم/ امشب شهادتنامهی عشّاق امضا میشود
بیست و یکم/ زمین کربلا تب دارد آیا یا تو تب داری؟
بیستم/ مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
نوزدهم/ هیچ دلی عاشق و دچار مبادا
هجدهم/ دم مرگش به چشم خود دیدم، پدرم به سه یاحسین چه کرد
هفدهم/ سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
شانزدهم/ حملههای موج دیدم لشگرت آمد به یادم
پانزدهم/ به بام بر شدهام از سپیدهی تو بگویم
چهاردهم/ سیاه چشم و کشیده ابرو، به قبله مایل؛ ابوالفضائل
سیزدهم/ نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
دوازدهم/ سرت اگرچه در آن روز رفت بر سر نی
یازدهم/ نگاه در کتاب می کنی حسین
دهم/ اما رقیه موی سرم را سپید کرد
نهم/ بَه به این صیقل شمشیر عجب تاب و تبی
هشتم/ باز باران است، باران حسین بن علی
هفتم/ ای تجلی صفات همه برترها
ششم/ ابتدای کربلا مدینه نیست
پنجم/ دست نقاش به رقص آمد و تصویر کشید
چهارم/ غم بزرگ، غم مهربان، غم متفاوت
سوم/ محرم آمده از شهر غم علم در دست
دوم/ دلت گرفته اگر یادی از محرم کن
یکم/ آتش افتاد به نی ها و بدل شد به نواها