نماد سایت خانه‌ مجازی صادق کریمی

چلّه‌ی شعر

چهل شب شعرخوانی از عاشورا تا اربعین حسینی

چهلم/ با کاروان نیزه

سی و نهم/ شه لب تشنگان می گفت زیر تیغ قاتل ها

سی و هشتم/ کربلایت وطن سرخ ترین منظره ها

سی و هفتم/ منت خدای را که بصیر است و هم علیم

سی و ششم/ حالا که به این ناحیه افتاده گذارم

سی و پنجم/ این روزها پر از تب مولا کجایی ام

سی و چهارم/ همه از هرکجا باشند از این راه می آیند

سی و سوم/ ما به سوی چشمه از این خشک سالی می رویم

سی و دوم/ دلم سر به هوا باشد چه بهتر

سی و یکم/ ببین در مشرق نیزه طلوع مه جبین ها را

سی ام/ این محبت آسمانی است یا زمینی است؟

بیست و نهم/ به اربعین همه خون گریه های دشت و کویرم

بیست و هشتم/ حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد

بیست و هفتم/ حضرت عباسی آمد شعر، دستانش طلاست

بیست و ششم/ تو بی تابی و این را پیچ و تاب جاده می فهمد

بیست و پنجم/ می‌رفت که با آب حیات آمده باشد

بیست و چهارم/ آن اسم اعظم که بزرگان در پی‌اندش

بیست و سوم/ مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت!؟

بیست و دوم/ امشب شهادت‌نامه‌ی عشّاق امضا می‌شود

بیست و یکم/ زمین کربلا تب دارد آیا یا تو تب داری؟

بیستم/ مصحف نوری و در واژه و معنا تازه

نوزدهم/ هیچ دلی عاشق و دچار مبادا

هجدهم/ دم مرگش به چشم خود دیدم، پدرم به سه یاحسین چه کرد

هفدهم/ سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری

شانزدهم/ حمله‌های موج دیدم لشگرت آمد به یادم

پانزدهم/ به بام بر شده‌ام از سپیده‌ی تو بگویم

چهاردهم/ سیاه چشم و کشیده ابرو، به قبله مایل؛ ابوالفضائل

سیزدهم/ نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی

دوازدهم/ سرت اگرچه در آن روز رفت بر سر نی

یازدهم/ نگاه در کتاب می کنی حسین

دهم/ اما رقیه موی سرم را سپید کرد

نهم/ بَه به این صیقل شمشیر عجب تاب و تبی

هشتم/ باز باران است، باران حسین بن علی

هفتم/ ای تجلی صفات همه برترها

ششم/ ابتدای کربلا مدینه نیست

پنجم/ دست نقاش به رقص آمد و تصویر کشید

چهارم/ غم بزرگ، غم مهربان، غم متفاوت

سوم/ محرم آمده از شهر غم علم در دست

دوم/ دلت گرفته اگر یادی از محرم کن

یکم/ آتش افتاد به نی ها و بدل شد به نواها

خروج از نسخه موبایل