من بدون تو کیَم؟ من بدون تو چگونه زنده ام؟ من بدون تو، شبیه آهویی شکسته پا در میان جنگلی بزرگ… یا شبیه یک مجسمه که توی پارک بچه ها به آن سنگ می زنند یا به …
همانند یک قطره ی آب که آن را نوشتند در لا به لای سفرنامه ی رود به زیر درختان یک جنگل سبز در اندیشه ی وصل دریا روانـم و در فکر یک آبی ِ بیکرانم… برای رسیدن …
باران بهار بر درختان بارید هی تابستان بر همه گرما پاشید وقتی که به روی شاخه ها برف نشست پاییز در آغوش زمستان خوابید
بند و بساط را جمع می کنیم . موتور را هم همانجا می گذاریم و میرویم که اطراف را سِیر کنیم . می افتیم توی یک جاده ی باریک و خاکی که از وسط گندم زارها رد می شود . …
هوای ابری ، و سرد . چشمه ای از کوه آمده بود پایین و می رفت که می رفت . صخره های متصل به کوه ، از سه طرف ما را احاطه کرده بودند . توی دل یکی از صخره …
خواسته یا ناخواسته ، توی اتوبوس نشسته ، راهی شده بودیم به ازنا – از شهرستان های استان لرستان – . به همراه دوتا رفیق لرستانیمان – عباس و مرتضی – ؛ دو تا رفیق ساده و باحال دوران سربازی …

دوباره با خیال ِ تو چه بی قرارم امشب نمی گذاری که بخوابم امشب بغض شدی میان ِ راه گلویم نشسته ای تو را چگونه بشکنم؟ تو را چگونه ببارم؟ . . . ابر ِ بهارم …

شب بود . عاشق ، اول ِ جاده نشسته بود – تنها – ، و بقچه ای کنارش . شب بود…کویر بود…و آسمان پهناور بود و…ستاره هایش . حکومت ماه در شب ِ کویر ، دیدنی بود…و دیدنش ، لبخند …

گاهی وقت ها دست و دل آدم به هیچ کاری نمی رود . حکایتی که من می نویسم ، با چیزی که تو می خوانی تومنی صنّار فرق دارد . یعنی اینطور برایت بگویم که من که می نویسم ، …
پروفایل های اجتماعی