جنون صادقیادداشتها27 فروردین, 1401 اگر چیزی برایتان هیجان انگیز است، سعی نکنید آن را تحت کنترل درآورید. چیزی اگر شورانگیز است، به تجربه کردنش ادامه دهید. به محضی که بخواهید کنترلش کنید، دیگر نه شوری دارد و نه هیجانی. اگر مدعی دیوانهگی هستید، اگر … ادامه خواندن
خانهی دوست کجاست صادقیادداشتها27 فروردین, 1401 آخر شب بود که برای یک کار واجب از خانه زدم بیرون. ماشین نداشتم. آن موقع هنوز خبری از اسنپ … ادامه خواندن
تنهایی صادقیادداشتها27 فروردین, 1401 سه تا نیم وجبی گوشهی خانه با بالشتها خانهی کوچکی درست کرده بودند و اسمش را گذاشته بودند «خانهی تنهایی.» … ادامه خواندن
قضاوت صادقرابطه کست, یادداشتها27 فروردین, 1401 اومد پیش من نشست. گفت: میدونی لیلا چرا اینقدر تو خودشه؟ دمغه. چون پسری که اون رو میخواسته، وقتی که … ادامه خواندن
غم بزرگ صادقیادداشتها27 فروردین, 1401 قفسهی سینهام درد گرفته بود. فکر میکردم کروناست. رفتم آزمایش دادم؛ منفی بود. گفتم شاید حساسیت دارم به مواد ضد … ادامه خواندن
دنبال چه میگردی؟ صادقرابطه کست, یادداشتها27 فروردین, 1401 یک روز ماهی کوچکی به ماهی پیری رسید. گفت: «راه اقیانوس از کدام طرف است؟» ماهی پیر با تعجب گفت: … ادامه خواندن
شاعر صادقیادداشتها27 فروردین, 1401 شاعر کسی است که هر اتفاقی بر او، چندین برابر مردم دیگر تأثیر میگذارد. یعنی اگر اتفاق غمگینی بیفتد، او … ادامه خواندن
چلّهی شعر صادقآثار, شبهای ادبیات27 فروردین, 1401 چهل شب شعرخوانی از عاشورا تا اربعین حسینیادامه خواندن
خرابات(3) صادقآثار, داستان27 فروردین, 1401 سیمان کشیدن روی آخرین درز سقف هم تمام شد. همانطور که روی چهارپایهی بزرگ آهنگی ایستاده بود و باد ملایم … ادامه خواندن
خرابات(2) صادقآثار, داستان27 فروردین, 1401 روز دومِ ساختن بود. دیروز فقط توانسته بود دو ردیف بلوک را بیاورد بالا. کره و عسل صبحانهی کژال بهش … ادامه خواندن
شبهای ادبیات