
سکانسی در یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت هست که خیلی دوستش دارم. بارها نشستهام و این سکانس را دیدهام. شب قبل از جنگ بزرگ، یک شبِ طولانی که خواب به چشم هیچکس نمیرود، همهی آنهایی که روزی …

چه بلایی سرم آمده بود که دیگر حتی حوصلهی خواندن متن یک استوری را هم نداشتم. اگر توییت بلندی میدیدم ازش رد میشدم. حتی ریلزها را که میدیدم، بعد از سی ثانیه میرفتم ریلز بعدی. متنهای کانالهای تلگرامی را هم …

صبح آمد و دید سر میز دلخواه او نشستهام به کار کردن. گفت: چرا این جا نشستی؟ گفتم: خب، زودتر آمدم و نشستم. این میز اختصاصی نیست. گفت: این است رسم رفاقت؟ با لبخند سرم را تکان دادم که: بله. …

یکی از نشانههای ناپختگی یک آدم این است که دائماً میخواهد به شما چیزی را که بلد است آموزش دهد. در حالی که آدم پخته و سرد و گرم روزگار چشیده، اگر چیزی بلد است، آن را برای خودش نگه …

یه بیزینسمن بهم گفت؛ تو میتونی با توجه به تواناییهایی که داری، نقش «جوکر» رو توی یه سازمان ایفا کنی! برای اولین بار بود شنیدم. به همین خاطر رفتم از chatGPT درباره نقش جوکر در سازمان پرسیدم. این جواب رو …

از خواب بیدار میشوم و ساعت ۸ صبح است. صبحانه را خورده نخورده از خانه میزنم بیرون تا زودتر برسم به محل کار. وقتی میرسم و آرام میگیرم، ساعت ۹ صبح شده. میخواهم شروع کنم به کار و صفحه اینستاگرام …

ق.ن: ببخشید، ولی این نوشته ممکن است تصورات شما را نسبت به خداوند تغییر دهد. اگر این به مذاقتان خوش نمیآید، نخوانیدش.
پروفایل های اجتماعی