یه بیزینسمن بهم گفت؛ تو میتونی با توجه به تواناییهایی که داری، نقش «جوکر» رو توی یه سازمان ایفا کنی! …
خانه مجازی صادق کریمی مقالات.
از خواب بیدار میشوم و ساعت ۸ صبح است. صبحانه را خورده نخورده از خانه میزنم بیرون تا زودتر برسم …
ق.ن: ببخشید، ولی این نوشته ممکن است تصورات شما را نسبت به خداوند تغییر دهد. اگر این به مذاقتان خوش …
آخرِ جادهی آسفالت میخورد به جادهی خاکی، و من باید آن راه را پیاده میرفتم تا برسم به یک کارخانه. …
گفت: آره. یه نفر بود، مجرد بود و خونهی پدر و مادرش زندگی میکرد. اونا اذیتش میکردن و اینم با …
بسیار شنیدهاید که فلان هنرمند میگوید؛ من این اثر هنری را برای مردم خلق کردهام، یا میگوید؛ به عشق مردم …
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند...
سه تا نیم وجبی توی خانه، دستانشان را به هم قفل کردهاند و...
آمد درست زیر شبستان گل نشست...
شبهای ادبیات