خانه مجازی صادق کریمی مقالات.
از زمانی که علاقه به کتاب خواندن پیدا کردم، علاقه به کتاب خریدن هم پیدا کردم. رفته رفته این علاقهی …
داشتم توی خیابان قدم می زدم. در دلم، آهنگی را که دوست داشتم می خواندم. لبهایم حرکت نمیکرد. تنها در …
خانوادگی آمده بودند خانهی ما. نشستیم و از هر دری حرف زدیم. بچهاش نمیتوانست آرام بنشیند. حوصلهاش سر رفته بود. …
کلاسی که ساعت دو بعد از ظهر تشکیل شود، بیش تر کلاسِ خواب است تا کلاس درس. استاد داشت درباره …
یه لقمه محبت با نون و پنیری، برات میفرستم یه کم جون بگیری...
شبهای ادبیات