جناب دوست صادقرابطه پلاس, یادداشتها5 خرداد, 1403 صبح آمد و دید سر میز دلخواه او نشستهام به کار کردن. گفت: چرا این جا نشستی؟ گفتم: خب، زودتر … ادامه خواندن
چرا برای چندلر گریه کردم؟ صادقیادداشتها4 دی, 1402 از خواب بیدار میشوم و ساعت ۸ صبح است. صبحانه را خورده نخورده از خانه میزنم بیرون تا زودتر برسم … ادامه خواندن
شبهای ادبیات