من بدون تو کیَم؟
من بدون تو چگونه زنده ام؟
من بدون تو، شبیه آهویی شکسته پا
در میان جنگلی بزرگ…
یا شبیه یک مجسمه که توی پارک
بچه ها به آن
سنگ می زنند
یا به دوش آن سوار می شوند و
داد می زنند…
من بدون تو شبیه یک مترسکم
میان مزرعه
من بدون تو؟!
– چه قدر ترسناک می شوم! –
* * *
تو، بی نهایتی
من، صفر ِ صفر
پوچ و هیچ
تو بدون من چه قدر راحتی!
من، ولی
کنار نام تو
هست می شوم
به ذکر نام تو
مست می شوم
نام تو
ذکر ناب
ساده و صمیمی و قشنگ
مثل آب
آب، نام کوچک تو است…
آب ها، سال هاست
با تلفظ ِ مدام نام تو
گریه می کنند و خیس می شوند…
* * *
من بگویمت که کیستی ؟
چیستی ؟
کشتی حروف ِ من برای وصف تو
به گِل نشسته است…
تو معلمی
دفتر و کتاب من پر از
مشق ِ نام تو
پر از
حرف های ناب توست
سال هاست
بر در کلاس ایستاده ام
– چشم بر در حیاط مدرسه –
تو را
انتظار می کشم!
* * *
من پُر از توام
تو همیشه با منی
طبق حرف های شعر من
هستی ِ تمام هست ها تویی
این همه تویی و من هنوز هم
تو را
ندیده ام !