تحول صادقآثار, اشعار14 اسفند, 1387 یک نفر از درون، مرا خطاب کرد خانه ی دلم خراب شد ناگهان درون « من » انقلاب شد ! شعرشعر نوشعر نیمایی
کنارهی شط صادقآثار, اشعار18 مهر, 1387 بغضت شبی کناره ی شط باز می شود آن وقت سیر خاطره آغاز می شود کارون سلام می کند و حال چشم هات مثل هوای شرجی اهواز می شود آن صحنه را دوباره به خاطر می آوری : آن حرف … ادامه خواندن
برای نگاه معصومانهات صادقآثار, اشعار3 شهریور, 1390 یه لقمه محبت با نون و پنیری، برات میفرستم یه کم جون بگیری...ادامه خواندن
فصلها صادقآثار, اشعار16 خرداد, 1387 باران بهار بر درختان بارید هی تابستان بر همه گرما پاشید وقتی که به روی شاخه ها برف نشست پاییز در آغوش زمستان خوابیدادامه خواندن